خبرنگار گروه مساجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان: جامعه متدین و بیدار و روشنفکران واقعی همواره در هدایت توده های مردم در طول دوران مشروطه و پس از آن نقش به سزایی داشته و با ب رگزاری جلسات متعدد در نهان و آشکار سعی در بیداری جامعه در برابر ظلم حاکم داشتند.
در این میان نقش نهاد دینی چون «مسجد» در یاری رساندن به این دو طیف را نمی توان نادیده گرفت، «مسجد» به عنوان محور جامعه اسلامی و مرکز تجمعات مردمی جایگاهی برای گسترش ایده های حق طلبانه بود که جامعه متدین و قشر روشنفکر از ظرفیت این نهاد به شکل مستقیم و غیر مستقیم بهره می گرفتند.
در ادامه بررسی سه گانه «مسجد، سیاست، روشنفکران» با حجت الاسلام دکتر «احمدرضا یزدانی مقدم»، عضو هیئت علمی و مدیر گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفت وگو نشسته ایم که حاصل آن را می خوانید:
- دوره مشروطه مصادف با مواجهه جامعه سنتی ایران با اندیشه های مختلف بود، از یک سو دستاوردهای مدرنیته به سمت جامعه سنتی ایران سرازیر و از سوی دیگر افکار مردم میان دو فرهنگ بومی و غربی در تلاطم بود اما روحانیت بیدار با همراهی قشر متدین و همچنین روشنفکرانی که علقه فرهنگ و وطن داشتند توانستند شرایط را به حالت تعادل نسبی رسانند، در این میان نقش «مسجد» در ایجاد این وحدت انکارناشدنی است، به عنوان اولین سوال می خواهیم تحلیل شما از شرایط آن زمان و وحدت میان این دو طیف را بدانیم.
در دوران مشروطه این طور بود که انجمن هایی به وجود آمدند و فعالیت های مختلفی داشتند، البته در مورد این انجمن ها و پیدایش آنها و اعضای آنها مطالعات متعددی صورت گرفته است تا جایی که برخی صحبت از دموکراسی انجمنی در زمان مشروطه دارند که موضوعی است که مستقلا درباره آن باید صحبت کنیم. اما مراد من از اشاره به این انجمن ها تاثیری بود که بعضا بر توده های مختلف مردمی داشتند.
آن طور که از نامه جناب مازندرانی بر می آید که علمای نجف می دانستند حداقل دو گروه در مدیریت جنبش مشروطه نقش دارند، یک گروه عالمان نجف و تهران و شهرهای مختلف ایران بودند و یک گروه هم روشنفکران، خداقل در مورد گروه عالمان می بینیم مدیریت مشترک به شکل آگاهانه با هدف رساندن مشروطه به نقطه مطلوب ایجاد شد و البته با این جنبش ایران به مرحله ای از استبداد نجات یافت.
علاوه بر این گروهی از عالمان نیز بودند که به جهت وجود روشنفکرانی که آنان را غرب زده می دانستند و البته در بسیاری از موارد صحیح بود در مقابل کل جنبش مشروطه موضع گرفتند. اما محوریت و مرکزیت نهاد دینی «مسجد» در چنین شرایطی باعث آگاهی مردم شده و اساسا حرکت ها از مساجد آغاز شد.
- اشاره به نقش مسجد در جریان مشروطه داشتید، این نقش و کارکرد مسجد از چه ابعادی بر کل جنبش مشروطه اثر داشت؟
همان طور که پیش تر اشاره داشتم مساجد نقش مهمی را در نهضت مشروطه داشتند و این نقش در هرکدام از آثار و تحلیل های مربوط به جریان مشروطه وجود دارد، به طور کلی تحلیل گران بی طرف و حتی تحلیل گرانی که با نقش عالمان موافق نبوده و نیستند بر نقش بی بدیل مساجد و نهاد های مذهبی و علمای دین بر جنبش مشروطه تصریح می کنند چنانچه به آثار آن زمان نیز مراجعه کنیم این مسئله را می ببینیم. مرحوم عنایت وقتی نظرات نائینی را مطرح می کند می گوید: ادبیات روشنفکران ادبیات غربی و پر از اصطلاحات غربی بود، از آن طرف متن های عالمان دینی سرشار از متون فقهی بود.
او می گفت مسئله این است که کدام گروه توانست با مردم ارتباط برقرار کند و مردم را حرکت دهد، عنایت نظر می دهد که بی تردید این عالمان دینی بودند که می تواسنتند با مردم ارتباط برقرار کنند و مردم هم حرف های آنها را می فهمیدند.
ستارخان در تبریز می گفت من به حکم مراجع نجف برای مشروطه می جنگم، او خود را سرباز عالمان دینی می دانست و این رویکرد در بین مجاهدان آن زمان به وفور دیده می شد و سال ها بعد طی شکل گیری انقلاب اسلامی نیز چنین رویکردی بیش از گذشته نمود یافت.
- برگردیم به نقش «مساجد» در انقلاب اسلامی، انقلابی که در واقع ادامه حرکت های مردمی بود که روزگاری به بار نشست اما به دلایل مختلف از جمله استبداد حاکم ناقص ماند، ارزیابی تان از کارکرد و نقش مساجد قبل از وقوع و در جریان انقلاب اسلامی چیست؟
مسجد در آن زمان نقش نهاد آگاهی بخش، نهاد بسیج کننده، نهاد مستقل مردمی داشت چنانچه در حال حاضر نیز چنین نقشی دارد. برخی جامعه شناسان در بررسی ریشه های انقلاب اسلامی صندوق های قرض الحسنه مردمی در مساجد را جزو نهادهای مردمی می دانند که توانست قبل از انقلاب زمینه هایی را ایجاد کند که نهادهای مدنی مستقل از حکومت پهلوی بتوانند مردم را سامان دهند.
از بُعد دیگر جلسات قرآن که در مساجد تشکیل می شد و تفسیر آیات روحیه معنویت را در میان توده های حاضر در مسجد تقویت می کرد. هرکسی به جریان شکل گیری انقلاب اسلامی نگاه کند می فهمد کسانی که در مساجد حضور داشتند موافق انقلاب و از حامیان حضرت امام (ره) بودند.
- این نقش پس از انقلاب در چه قالبی بروز یافت؟
پس از انقلاب اسلامی اگر بخواهیم به نقش مساجد نگاه کنیم نمی توانیم یک حکم کلی درباره همه مساجد داشته باشیم. مسئله ای که وجود دارد و امروز دیده می شود آن است که بعضا مساجد در یک سیر خاصی حرکت می کنند، ولو نیات خوب هم داشته باشند اما به نوعی حالت جناحی در برخی مساجد وجود دارد. این رویکرد به نفع مساجد نیست، البته مسئله ای که می توان در کلیت ماجرا و رابطه میان دین و حومت در ایران بررسی کنیم رابطه مهم و پیچیده ای است و این مسئله را در نسبت خرد می توانیم درباره مساجد بررسی کنیم.
برای مثال برخی مساجد به علت محل قرار گرفتن، ترکیب نیروها و یا عالمان حاضر در مساجد استقلال نسبی را حفظ کرده اند، به نظرم خوب است که آگاهان و تحلیل گران به این مساله بپردازند که حفظ استقلال مسجد از موضوعات مهم و کلیدی است. مسجد یک نهاد دینی است، محل عبادت است، قبل از انقلاب امثال دکتر شریعتی، شهید بهشتی و خود امام راحل(ره)، رهبران دینی و روشنفکران تلاش داشتند که بگویند خوب است که مساجد به مسایل سیاسی و بین المللی و مربوط به جهان اسلام توجه کنند اما الان به نظر می آید که از این طرف بام افتاده ایم یعنی آنچه که در مساجد اصل توجه به این مساله است که مساجد صرفا محل عبادت خداوند و محل مباحث دینی و اعتقادی باشد و نه مباحث سیاسی و بین المللی. معتقدم باید مرزها مشخص شود.
ما می توانیم در کشور احزاب و جناح های مختلفی در چارچوب قانونی اساسی مان داشته باشیم اما آیا معقول است که مساجد را جناحی کنیم و به گروه های خاصی بسپاریم یا مسجد باید ماوایی برای حضور تمام سلیقه ها باشد. معتقدم همان طور که مسجد در طول تاریخ اسلام نقش نهاد فراگیرنده را ایفا کردند امروز نیز باید چنین باشند.
افراط و تفریط نسبت به مسایل سیاسی در مورد مساجد صحیح نیست و به آن صدمه وارد می کند، البته هر قدرت میل به تزاید و تکاثر دارد وبرخی صاحب نظران سیاسی معتقدند که هرچه قدرت است باید در راس نظام و دولت جمع شود و کسانی مانند هابز این نظریه را دارند.
مارکس وبر اصطلاح ایده آل تایپ را عنوان می کنند. آنها نمی گویند ممکن است که این ایده آل تایپ در جهان خارج باشد، لذا به صورت ایده آل تایپ نمی توانیم بگوییم که شرایط در ایران هابزی است، این تحلیل غیر علمی است. ما می خواهیم بگوییم که چنین دیدگاهی نیز در مورد نسبت دین و دولت وجود دارد.
- به صورت مصداقی و با توجه به بحث کدام نظریه را در نسبت میان مواجهه دین، دولت و مسجد در جامعه اسلامی مناسب می دانید؟
به نظر من دیدگاه علامه طباطبایی مناسب است. او در تفسیرالمیزان اصطلاحاتی چون تفکر و تدبر اجتماعی و اجتهاد اجتماعی را به کار می برد و ظاهرا منظوراین است که در جامعه دینی باید از نشاط علمی و پژوهشی برخوردار باشیم و دین در داخل جامعه به زندگی و حیات خود ادامه دهد و این حیات را داشته باشد واز طریق جامعه در سیاست موثر واقع شود. البته علامه نگفته است که این مدل وجود ندارد اما در بررسی نسبت آن با جامعه امروز شاید کمرنگ تر شده باشد و به نظر گسترش این دیدگاه از طریق نهادهای دینی علمی سنتی چون مسجد و حوزه های علمیه ممکن است، در اقع هرچه که این نهادها سنتی تر باشند امکان رشد وضعیت مطلوب مطابق با مدلی که علامه اشاره داشت بیشتر است.
در این بین مساجد حکم یک نهاد دینی اجتماعی را دارند پس باید فعالیت ها در مساجد به گونه ایم دیریت شود که همه اقشار مردم عم از سنتی، روشنفکر، موافق و مخالف خود را از مسجد بدانند، این مساله به نفع سیاست هم می شود. متاسفانه در حال حاضر مساجد کارکردهای قبل از انقلاب را ندارند و بیشتر حکومتی شده اند. این وضعیت مناسبی نیست.
البته درست که مسجد جایگاه روشنفکران نیست و ممکن است که زمانی برای روشنفکران به عنوان یک پایگاه بوده باشد اما در شرایط فعلی باید یک اصل مورد توجه باشد و آن هم حضور تمامی اقشار در مسجد است. باید بیشتر حالت معنوی را به مساجد تزریق کنیم و مسجد محل حضور طیف های مشخصی از جامعه نباشد، هرگز نباید مساجد را کانالیزه کرد چرا که مسجد محور جامعه اسلامی است.
پایان پیام/
نظر شما