برخی آموزه های ارسطو، بدون ابن سینا برای غرب قابل فهم نیست

پورحسن با بیان اینکه بزرگانی از غرب تاکید کرده اند که اگر بیان ابن سینا درباره نفس ارسطو را نپذیریم، کلام ارسطو در این باره قابل فهم نیست، گفت: ابن سینا مدعی است که اجل الدلیل را در تجرد نفس ارائه کرده است.

به گزارش خبرنگار شبستان، دکتر قاسم پورحسن، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در همایش «ابن سینا و فلاسفه اسلامی» که به همت بنیاد حکمت اسلامی صدرا برگزار شد، با ارائه مقاله ای تحت عنوان «جوهریت و تجرد نفس، مقایسه میان ابن سینا و ارسطو» به تبیین بحث درباره تجرد نفس در تفکر سینوی پرداخت.

 

وی در ابتدای سخنانش با اشاره به اینکه آراء ارسطو در باب تجرد و بقاء نفس، مبهم است و به همین دلیل در میان شارحان او اختلاف نظر اساسی وجود دارد که آیا ارسطو قائل به تجرد نفس بود یا خیر، اظهار داشت: در حوزه اسکندریه و در رأس آن اسکندر افرودیسی، مادی بودن نفس را از آراء ارسطو برداشت کرده است.

 

پورحسن در همین باره افزود: این در حالی است که در حوزه اسلام دو فهم متفاوت شکل گرفت. فارابی، ابن سینا و ملاصدرا معتقد بودند ارسطو قائل به تجرد نفس بود اما ابن رشد از برداشت اسکندر دفاع کرد. 

 

وی مدعی شد که ارسطو دو نوع عبارت درباره نفس دارد و درباره عبارت نخست او گفت: این عبارت مربوط به نتیجه‌گیری ارسطو در دفتر اول کتاب «درباره‌ نفس» است که پس از بررسی عقاید پیشینیان درباره‌ی نفس، می‌نویسد که برخی از آنان نفس را لطیف‌ترین اجسام دانسته‌اند و ما به قدر کفایت بیان داشتیم که این عقاید به چه اشکالات و تعارضاتی منتهی می‌شود.

 

وی در همین باره افزود: ارسطو در ادامه می گوید که برخی دیگر نفس را مرکب از عناصر (مادی) می‌دانستند؛ اما این عقیده نیز ناچار منجر به محالات زیادی می‌گردد. از این عبارات ارسطو فهمیده می‌شود که وی با جسمانی و مادی دانستن نفس مخالف است.


پورحسن درباره عبارت دوم ارسطو که با تعریف نفس و جوهر دانستن آن در دفتر دوم آغاز می‌شود، گفت: ارسطو تأکید دارد با این‌که نفس از بدن جدایی ناپذیر است  اما هیچ مانعی نیست که مفارقت‌پذیر باشد.

 

وی مدعی بود که ارسطو در این کتاب نفس را علت و اصل موجود زنده تلقی کرده و مهمترین خصلت نفس را علم و تفکر برشمرده و تأکید می‌کند که برخلاف پیشینیان، تفکر و تعقل را جسمانی نمی‌دانم و با احساس یکی نمی‌شمارم.

 

پور حسن به دفتر سوم در تعریف عقل منفعل، اشاره کرد و گفت: او نفس را مفارق و انفعال‌ناپذیر تلقی می‌کند و ضمن تأکید بر گفته آناکساگوراس معتقد است که نفس و عقل باید عاری از مخالطت با ماده باشد.

 

وی با اشاره به نوسباوم که در کتابش با عنوان ارسطو، بررسی مطلوبی درباره دیدگاه ارسطو در خصوص نفس آورده، اظهار داشت: او می‌کوشد تا با بررسی «پسوخه» نشان دهد که این واژه دلالتی بر تجرد و مفارق بودن ندارد. وی در کتاب شمی نویسد که در یونانی «پسوخه» یعنی زنده و موجود زنده را اِمپسوخون می‌گفتند. این کلمه بر هیچ چیز غیرعادی دلالت نمی‌کنند به همین دلیل ارسطو در کتابش، پسوخه را مترادف با صورت جوهری که بر موجودی زنده دلالت دارد، بکار می‌برد.

 

پورحسن در همین باره افزود: ارسطو به باور نوسباوم مخالف رأی افلاطون است که نفس را غیرمادی می‌داند؛ زیرا هیچ یک از فعالیت‌های انسانی غیرجسمانی نیست. بر همین اساس ارسطو به جای اقامه دلیل بر مفارق بودن نفس، به بررسی و شرح دقیق امور مادی انسان مانند تغذیه، احساس و حرکت می‌پردازد.

 

وی مدعی بود که ابن سینا کمال را صورت نمی داند و کمال بدن را منطبع در بدن نمی‌داند. وی در همین باره افزود: در جاهایی البته ابن سینا صورت را به جای نفس به کار برده است ولی گفته است هرجا صورت بکار برده ام منظورم کمال است. وی علت ترجیح "کمال"بر "صورت "را این می داند که هرصورتی کمال است درحالیکه هر کمالی صورت نیست.

 

وی با اشاره به اینکه پسوخه هیچ دلالتی بر تجرد ندارد، ادامه داد: پس ظاهرا اولین بار این ابن سیناست که دلایلی را برای تجرد نفس مطرح می کند که همه این دلایل مربوط به افعال و ادراک نفس قرار می گیرد.

 

پورحسن در این باره افزود: ابن سینا معتقد است که او اجل البراهین را بر تجرد نفس مطرح می کند و برهان او مبنی بر تعقل آدمی در حالات چهارگانه اوست.

 

وی در ادامه سخنانش به گفته ژیلسون اشاره کرد و گفت: ژیلسون در بررسی اندیشه های ابن سینا بر این باور است که غرب پس از مواجهه با ارسطو نتوانست مشکلات خود را در حوزه نفس حل کند، مگر اینکه بیان ابن سینا را بپذیرد. آکوییناس هم در این مطلب با ژیلسون هم عقیده است.

 

پورحسن به تعابیری همچون اصل قوا، مایه حیات ،جوهر ،سبب ،کمال ،ومبدأ ادراک نام برد که ارسطو برای برای نفس به کار می برد. او در این باره افزود: وی معتقد است همه آثار حیات درموجود زنده سرچشمه درنفس دارد به همین روی نفس دارای سه مرتبه نفس نباتی ،حیوانی ،وانسانی است. امادرسلسله ای که مترتب باشد ذات شئ تنها درآخرین مرتبه آن ظهور می یابد. بر این اساس نفس انسانی عالیترین مرتبه نفس بشمار می آید.  

 

وی در مقابل به آرای ابن سینا در این حوزه اشاره کرد و گفت: ابن سینا در کتاب شفا واشارات لفظ کمال را بر صورت درتحدید نفس ترجیح داده وتاکید دارد ازتعریف ارسطو نمی توان جوهریت را برای نفس اثبات کرد.

 

پورحسن در این باره افزود: ملاصدرا معتقد است که تعریف نفس به مفاهیمی چون صورت،علت ،کمال وقوة نمی تواند حقیقت وذات نفس راآشکارسازد . وی باتوجه به حرکت جوهری واستکمال حقیقت انسانی ،تاکید می کند نفسیت نفس ،نحوه وجود آن است، لذا تنها به کمک مبادی عالیه ودرک تحولات جوهری نفس ازعقل بالقوة به عقل فعال می توان حقیقت آن رادریافت.

 

وی با تاکید بر اینکه سه مسئله جوهریت، تجرد و بقا و جاودانگی نفس تنها نزد ابن سینا و سپس ملاصدرا است که به نحو فلسفی و برهانی مطرح شد، اظهار داشت: براهین ابن سینا در دو دسته قرار می گیرند: براهین مبتنی بر استقلال نفس در افعال و براهین مبتنی بر معرفت.

 

پورحسن در همین باره افزود: که ‌ ابن سینا در نوع اول سه دلیل اقامه می کند. قدرت نفس بر انجام افعال نامتناهی، نیرومندتر شدن نفس در دوران پیری بدن، قدرت نفس بر انجام افعال ضعیف پس از انجام فعل قوی و بالعکس.

 

وی مدعی بود که این درحالی است که عمده برهان ورزی ابن سینا در دسته دوم جای دارد. مهمترین برهان نوع دوم که ابداع برجسته ابن سینا است علم حضوری و تجرد نفس است که آن را "اجل البراهین" نام نهاده اند.

 

پورحسن با اشاره به اینکه نفس، ذاتش را به نحو حضوری ادراک می کند و هرچه ذاتش را به نحو حضوری دریابد قائم به ذات و مجرد خواهد بود، گفت: این در حالی است که بدن نه ذاتش را در می یابد و نه قائم به ذات است. این برهان در تاریخ فلسفه تا دوره ابن سینا مورد غفلت بود و ابن سینا اولین کسی بود که آن را تدوین و عرضه کرد و بعدها سهروردی و ملاصدرا را تحت تأثیر قرار داد.

 

گفتنی است همایش ابن‌سینا و فلسفه اسلامی به همت بنیاد حکمت اسلامی صدرا در سالن تلاش وزارت تعاون با حضور اندیشمندان، پژوهشگران و علاقه‌مندان حوزه فلسفه در 26 و 27 مهر برگزار می شود.

پایان پیام /

کد خبر 76273

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha