هدف از آفرینش جهان و خلق انسان چیست؟

نه جهان را آفرید سودی ببرد و نه به دنبال آن است که با جود به کمال برسد؛ کسی که هستی محض و کمال صرف است، به کار و تلاش برای رسیدن به کمال نیاز ندارد، چون عین کمال است، جود و سخا از او نشأت می گیرد.

خبرگزاری شبستان: بی تردید سوال یکی از پدیده هایی است که از بدو تولد با بشر همراه است و همین سوالاتی که ذهن او را درگیر کرده زمینه تجربه بسیاری از امرو را برای او فراهم می آورد. البته گاه این سوال به امور مادی زندگی و قابل تجربه شخصی باز می گردد و گاه نیز از اموری است که جز خدای متعال و اولیای او کسی از پاسخ آنها مطلع نیست.
در این میان علما و بزرگان نیز به دلیل سرمایه گذاری عمر خود در مسیر تعلیم و تعلم می توانند پاسخ بسیاری از این سوالات را برای عموم مردم ارائه کنند. از این رو است که مقرر است پاسخ های آیت الله جوادی آملی در پرسش های مرتبط با فلسفه به مخاطبان ارائه شود.

 

هدف از آفرینش جهان هستی چیست؟
همه ما در درون خود با این پرسش مواجه ایم که چرا خلق شده ایم؟ پاسخ به این پرسش با بیان دو مطلب ممکن است: نخست اینکه هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چیست؟ و دوم اینکه هدف ما از خلق شدن چیست؟

در پاسخ به این پرسش نخست باید بگوییم که به طور کلی این سوال صحیح نیست، چون خدا خود هدف است؛ نه اینکه هدف داشته باشد. هر کس با انجام هر کاری، به دنبال برطرف کردن نقص خود و رسیدن به کمال است. پس رسیدن به کمال برای خدای کمال مطلق، بی معنی است، بلکه درباره کمال مطلق چنین گفته می شود که او چون کمال مطلق و خیر محض است و یکی از شعب کمال، جود و سخاست، از چنین ذاتی خیر، احسان و جود صادر می شود که همان افاضه هستی است. افاضه هستی بهترین جود است.

در پاسخ به مطلب دوم نیز باید گفت که انسان موجودی است که هم می اندیشد و هم کار می کند، پس باید برای اندیشه و کار خود هدف داشته باشد. قرآن کریم هدف آفرینش انسان را نگاه الهی او به جهان هستی معرفی می کند: «الله الذی خلق سبع َ سمواتٍ و من الارض ِ مثلهنّ یتنزل الامرُ بینهنّ لتعلموا انّ الله علی کل شیءٍ قدیر و انّ الله قد احاط بکل شیءٍ علماً» (طلاق/12) «خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان وی میان آنها فرود میآید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است.» این مجموعه آفریده شد، تا شما جهان را با نگاهی الهی ببینید و بدانید که همه اینها مخلوق یک مبدأ است، مبدئی که عین قدرت و علم است و چیزی از محدوده علم و قدرت او خارج نیست.

اعتقاد به مبدئی با علم و قدرت نامتناهی برای ما سازنده است؛ به این صورت که چون او به همه چیز عالم است، پس ما مواظبیم که به گناه آلوده نشویم و چون به همه چیز تواناست، کارها را با او در میان می گذاریم و فقط از او می خواهیم.

 

شفاعت و توسل نه با توحید مخالف است نه با شرک موافق

البته بعضی موجودات به خدا نزدیکترند و از نظر کمال بر دیگران برتری دارند و می توان به آنها متوسل شد و از آنها شفاعت گرفت. شفاعت و توسل، نه با توحید مخالف است، نه با شرک موافق، بلکه با توحید ناب سازگار است. اکنون همه ما هنگام تشنگی آب می نوشیم؛ هنگام احتیاج به روشنایی، از آفتاب کمک می گیریم. در حقیقت برای نور به آفتاب و برای رفع عطش به آب متوسل شده ایم؛ یعنی ما به آفتاب توسل می جوییم؛ نه اینکه آفتاب را مبدأ نور بدانیم.

وقتی به خاندان عصمت طهارت علیهم السلام که آب و حیات و نور مطلق هستند، متوسل می شویم، آنها را مبدأ وجود نمی دانیم، بلکه همان طور که آب می نوشیم تا زنده بمانیم، از آب حیات و زندگانی این خاندان بهره می گیریم تا عالم شویم. قرآن کریم یکی از اهداف آفرینش انسان را تحصیل دانش معرفی می کند؛ دانش که او را به خدا برساند و از تکیه به غیر خدا دور دارد.

در بخش عملی نیز، در آیات پایانی سوره (ذاریات) آمده است: «و ما خلقتُ الجن َ و الانس َ الا لیعبدون»؛ هدف آفرینش انسان و جن خدا پرستی و دوری جستن از غیر خدا است. چون بشر درهر حال دینی دارد و به یک قانون الهی یا غیر الهی پایبند است. اگر این قانون الهی باشد، دین شخص اسلام است: «ان الدین عند الله الاسلام» و مسلماً این شخص از اوامر خدا اطاعت و از نواهی او پرهیز می کند.

اما اگر کسی این راه را طی نکرد و نفس خود را در جای خدا نشاند، هوا پرست است. بعضی می گویند: من هر کار که بخواهم انجام می دهم، هرجا که بخواهم می روم و...؛ یعنی دین من بر اساس هوس من تنظیم می شود. خدای سبحان در قرآن کریم فرمود: «ارءیت من اتخذ الهه هواه» (فرقان/ 43) چنین شخصی هوا پرست است بنابراین، انسان یا خداپرست یا هواپرست است؛ بر این اساس، قرآن کریم فرمود: «انسان باید در بخش عمل خداپرست و در بخش نظر خدا بین باشد.مجموعه این دو هدف علمی و عملی، آفرینش انسان را تشریح می کند.» چنانکه پیشتر اشاره شد، این سوال درباره خدا که هدف خدا از خلقت چیست، روا نیست، زیرا فاعل ناقص حتما هدفی دارد که برای رسیدن به آن تلاش می کند پس میان فاعل و هدف، کار و تلاش واسطه است، تا فاعل کمال خود را به دست آورد؛ اما اگر آن فاعل، نا متناهی و کمال محض بود، دیگر به کار و تلاش برای رسیدن به مقصد نیازی ندارد.

در سوره ابراهیم آمده است: «إن تکفروا انتم ومن فی الارض جمیعاً فإنّ الله لغنیٌّ حمید» (ابراهیم /8) «(اگر همه مردم روی زمین کافر شوند نقصی به خدا وارد نمی شود و کمبودی برای او ایجاد نمی گردد».

بعضی برای کسب سود کار می کنند؛ مثلا خانه ای می سازند تا در آن سکونت کنند یا آن را بفروشند. هدف آنها از ساختن خانه، سود بردن صاحبخانه است؛ گاهی هدف ساختن بنا، سود بردن نیست، جود کردن است؛ مثل کسی که از نظر مالی در وضعیت خوبی به سر می برد و برای کمک به پیشرف علم و دانش برای دانشجویان خوابگاه می سازد؛ او سودی نمی برد، بلکه جود می کند؛ اگر این کار را نکند، ناقص است، چون می خواهد به جود و سخا که یک کمال است دست یابد.

 

نه دنبال سود است نه جود!

خدای سبحان نه از قسم نخست است، نه از قسم دوم؛ نه جهان را آفرید سودی ببرد و نه به دنبال آن است که با جود به کمال برسد؛ او «غنیٌّ عن العالمین» است. کسی که هستی محض و کمال صرف است، به کار و تلاش برای رسیدن به کمال نیاز ندارد، بلکه چون عین کمال است، جود و سخا از او نشأت می گیرد؛ او خود هدف است و عین الهدف، منزه از آن است که هدف داشته باشد.

پایان پیام/

 

کد خبر 180115

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha