فقاهت برای حکومت شبیه به کدام شرط در نماز است؟

خبرگزاری شبستان: پس فقاهت بر همه کسانی که صلاحیت تحصیل دارند، واجب کفایی است و اگر شخص معین یا گروهی اندک می توانند پرچمدار فقاهت باشند و کس دیگری وجود ندارد، بر آنان واجب عینی است نه کفایی.

به گزارش خبرگزاری شبستان، بحث ولایت فقیه از جمله مسائل مهمی در جامعه اسلامی است که سوالات و مباحث فراوانی حول آن ذکر می شود، از این رو در نوشتار ذیل به دو سوال در این باره از لسان آیت الله جوادی آملی پاسخ داده می شود:

 
اگر در عصری فقیه جامع الشرایط وجود نداشته باشد، حکومت اسلامی چگونه اداره می شود؟

 تشکیل حکومت اسلامی واجب است و داشتن فقیه و اسلام شناس که شرط حکومت اسلامی است "شرط تحصیلی" است نه "شرط حصولی"؛ یعنی مانند وضو برای نماز است که باید آن را تحصیل کرد نه استطاعت برای حج که حصولی است و تحصیل آن واجب نیست و هر زمان خود به خود حاصل شد، حج واجب می شود.

پس فقاهت بر همه کسانی که صلاحیت تحصیل دارند، واجب کفایی است و اگر شخص معین یا گروهی اندک می توانند پرچمدار فقاهت باشند و کس دیگری وجود ندارد، بر آنان واجب عینی است نه کفایی و سرّ وجوب عینی آن بر بیش از یک نفر آن است که نیاز جامعه اسلامی به یک فقیه تامین نمی گردد.
اگر در شرایط خاص این واجب صورت نگرفت و فقاهت که شرط اصلی حکومت اسلامی است، تحصیل نشد، به عادلان مومن نوبت می رسد. مومنان عادل از هر جایی که دینشان را می گیرند، نحوه اداره کشور را نیز از همان جا می گیرند و حکومت را از باب حسبه تشکیل می دهند. البته اگر مومنان عادلی یافت شوند که از لحاظ فقاهت و اجتهاد در حد متجزی باشند؛ یعنی در برخی ابواب فقه توان استنباط احکام فرعی از مبادی و منابع اصلی را داشته باشند، مقدم هستند و اگر آنان نبودند همان مومنان عادل مساله دان، جریان حکومت اسلامی را بر عهده می گیرند.

 

اگر بر اساس برهان عقلی، وجود رهبر الهی در همه زمان ها و برای همه انسان ها ضروری باشد که همواره باید شاهد زمامداری رهبران الهی باشیم، در حالی که در طول تاریخ تنها در زمان پیامبر اکرم(ص) و چند سالی از حاکمیت امیرمومنان (ع) و امام حسن مجتبی(ع) جهان، رهبری حاکمان الهی را تجربه کرده است!؟
اشخاصی که افزون بر دو شرط شناخت اسلام و عدالت، واجد شرط سوم یعنی توان اجرای قانون باشند، هماره وجود داشته اند و مقتضای برهان، وجود داشتن چنین اشخاصی است نه تحقق حکومت اسلامی، زیرا تحقق حکومت به شرایطی که از جمله آن پذیرش مردم است، بستگی دارد، چنان که امیرمومنان(ع) چه پیش از رجوع مردم و چه پس از آن رهبری الهی بود و عدم پذیرش مردم طی ربع قرنی که مظلومانه در خانه به سر می برد، به شایستگی و صلاحیت رهبری ایشان آسیبی وارد نمی کند؛ آنچه تغییر کرد، امت بود نه امام؛ یعنی مردم که پیشتر امت بالقوه بودند، پس از مدتی به رشد رسیده امت بالفعل شدند؛ ولی امیرمومنان (ع) پیش از رجوع آنان نیز از سوی خدا امام بالفعل بود که شرایط رهبری را بالفعل داشت.
در این جا ذکر دو نکته ضروری است:
اول: مهم وجود شخصیت حقوقی رهبران الهی است که گاهی با شخصیت حقیقی آنان همراه است و زمانی با نایبان و اوصیای خاص و گاهی با نایبان و اوصیای عام؛ پس هرگز خلاء رهبری وجود نداشته است.
دوم: مفهوم اضافی امامت و امت متقابل اند؛ یعنی تا امت بالفعل وجود نداشته باشد، امام بالفعل نیز وجود نخواهد داشت و بالعکس؛ لیکن از لحاظ شرایط علمی و عملی، تفکیک ممکن است؛ یعنی ممکن است شخصی واجد همه شرایط علمی و عملی رهبری باشد اما مردم در اثر جهل و غفلت یا تجاهل و تغافل، امات او را نپذیرند و پس از آنکه به بلوغ سیاسی باریافتند و جهل و غفلت آنان به علم و درایت تبدیل شد و تعامی آنان به تعامل سیاسی و مشاهده شکوفایی رهبری مبدل شد، امامت وی را پذیرا شوند. در اینجا آنچه از قوه به فعلیت آمده رشد سیاسی امت است نه امام؛ گرچه مفهوم اضافی امامت قبلا بالقوه بوده و اکنون بالفعل است.
پایان پیام/
 

کد خبر 278254

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha