به گزارش خبرنگار تجسمی خبرگزاری شبستان، با روی کار آمدن دولت یازدهم، مساله اقتصاد فرهنگ و هنر بار دیگر از جانب مسئولان فرهنگی کشور مورد توجه واقع شده است، به صورتی که بارها در سخنرانی های خود به این موضوع اذعان داشتند که مساله اقتصاد فرهنگ و هنر، جزء اولویتهای اصلی این دولت است. «علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، بالاترین مقام مسئول در عرصه فرهنگی کشور است که یکی از برنامههای اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را توجه به بحث اقتصاد هنر برشمرده است و اذعان کرده که باید ظرف این چهار سال به آن پرداخته شود. همچنین معاون امور هنری او نیز بارها در این باره سخن گفته است که رونق اقتصاد هنر برای وضعیت کنونی جامعه هنری امری حیاتی است، بنابراین باید در جهت فرهنگ سازی و توسعه آن به کمک شناسایی الگوهای موفق کوشید.
طی سالهای گذشته، هنرمندان و کارشناسان هنری بسیاری درباره اقتصاد هنر سخن گفتهاند تا "فرهنگ و هنر" این عرصه مغفول در جامعه ایرانی، بیشتر مورد توجه همگان، به ویژه مردم قرار گیرد. لیلی گلستان، مدیر گالری گلستان که یکی از پیشکسوتان حوزه تجسمی در عرصه گالری داری به شمار میرود نیز نظرات و دیدگاههایی درباره بحث اقتصاد هنر دارد. متن زیر، بخشی از سخنان او در همایشی با عنوان اقتصاد هنر است که نگاهی به آن میاندازیم.
* چگونه گالری گلستان به بنگاه اقتصادی هنر تبدیل شد؟
پاییز امسال، گالری گلستان 25 ساله میشود و من 25 سال تمام تلاشام را کردهام که اثر هنری را به خانههای مردم بفرستم. یکی دو ماه پس از شروع فعالیت بنده در گالری گلستان بیانیهای را در روزنامه کیهان آن زمان به چاپ رساندم مبنی بر اینکه تصمیم دارم اثر هنری را به هر امکان و هر نوع تسهیلاتی به خانههای مردم بفرستم. میخواستم هزینهکردن برای هنرهای تجسمی در میان مردم به عادت بدل شود، بنابراین تسهیلاتی را در بیانه فوق مطرح کردم از جمله روش قسطی، با استفاده از چک مدتدار، تخفیفهای ویژه و ... که مردم توان خرید داشته باشند و در این میان روی صحبتام بیشتر با افراد با فرهنگ و کمدرآمد جامعه بود.
پس از چاپ این بیانه، گالریدارهای متعددی با من تماس گرفته و گفتند هنر را ارزان میفروشی و حتی بعضیها هتاکی کردند و در این راه ناسزا هم کم نشنیدم اما من اینها را میدانستم که باید بهای زیادی برای هنر پرداخت اما این را نیز میدانستم که اثر هنری باید در سبد خانوار جای گیرد. برای اثبات این کار از آقای نامی که در آن زمان نیز نقاش قابل و گرانی بودند، دعوت کردم که نمایشگاهی در گالری گلستان برپا کنند با قیمتهای ارزان ایشان هم پذیرفتند. این نمایشگاه برپا شد و هیچ تابلویی به منزل آقای نامی برنگشت و همه به فروش رفت، ما به هدف خود رسیده بودیم و به عنوان یک گالری پرفروش مطرح شدیم.
بعد از آن به توجیه نقاشان خصوصاً جوانترها پرداختم و گفتم اگر شما 10 تابلوی 100 هزار تومانی بفروشید چرا که هم سود بیشتری میبرید و هم اینکه کار شما وارد 10 خانه میشود که این 10 خانه هر کدام معاشرین خاص خودشان را دارند، در نتیجه کار بیشتر دیده میشود و طالب پیدا میکند. خیلی از آنها حرف مرا پذیرفتند و در این مسیر با من همراه شدند. نرخ تورم بالا میرفت و به تبع آن قیمتهای ما هم تا حدودی افزایش مییافت اما همچنان تسهیلات خودمان را داشتیم و تمام سعیمان بر این بود که مخاطب بتواند کار را بخرد، 10 سال پیش از آن نمایشگاه خوش سر و صدای آقای نامی ایشان دوباره در گالری ما نمایشگاهی داشتند با قیمتهای خیلی بالا، در واقع هدف ایشان نبود اما تمام آثارشان به فروش رفت چرا که نقاش خوبی بودند و مردم قبلا از ایشان کار خریده بودند و کارهایشان وارد خانههای مردم شده بود، حالا هم میبینیم که در حراج کریستی کارشان 100 هزار دلار فروش رفته است و آنهایی که از گالری گلستان، کارهای آقای نامی را خریداری کردهاند از این فروش فوقالعاده بسیار خوشحال خواهند شد.
در اینجا ما یاد حرف مارسل دوشان میافتیم. اینکه دو طرف هستند که ارزش هنری هر اثری را تعیین میکنند یکی هنرمند و دیگری مخاطب، یک اثر هر چقدر هم ارزش هنری داشته باشد بدون مخاطب، هیچ است. در واقع نه ارزش مادی دارد و نه ارزش معنوی چرا که دیده نمیشود، پس مخاطب مهم است و این مخاطب را باید بسازیم و نگه داریم و امکاناتی فراهم آوریم تا اثر هنری وارد خانه مخاطب شود.
مدیران گالریها خطمشیهای متفاوتی را دنبال میکنند به طور مثال یک گالری، مهمانهای خارجی دارد و با سفارتخانهها و شرکتهای خارجی کار میکند، فروش خوبی دارد و به اقتصاد هنر هم کمک میکند. گالری دیگر، کارخانهدارها، سرمایهدارها، تجارت با فرهنگتر و به طور کل تکنوکراتها را مخاطب قرار داده است که آنها نیز کارشان را درست انجام میدهند و فروش خوبی دارند. گالری دیگر تنها با دولت و وزارتخانهها کار میکند و چون با دولت سروکار دارد پول دیرتر به دستاش میرسد، آنها نیز در حیطه کاری خود موفق هستند. یک گالریای هم تنها با دانشجوها سروکار دارد و کارهای ارزان میفروشد و یک گالری هم مثل گالری گلستان طبقه بافرهنگ کمدرآمد را مخاطب قرار میدهد. خطمشیهای متفاوتی در این زمینه وجود دارد که اکثرا موفقیتآمیز هستند.
جذب افراد خارج از حوزه تجسمی و واردکردن آنها به این حوزه برای بنده بسیار جذاب است، به همین خاطر مواردی را از جذب مخاطب در گالری گلستان برایتان ذکر میکنم:
یک روز در گالری بودم که دیدم آقایی با دستهای پر از خرید وارد گالری شد. دوری سریع در گالری زد و یکدفعه جلوی یکی از تابلوهای آقای امامه پیچ ایستاد و ایستاد. 5 دقیقه ایستاد و بعد رفت. فردای همان روز و در همان ساعت دوباره وارد گالری شد و مقابل همان تابلو ایستاد. این بار من هم ایستادم. پرسیدم: شما از این تابلو خوشتان آمده؟ گفتند: خوشم آمده؟ من دیشب خواب این تابلو را دیدم. من هنر نمیشناسم و در منزلمان تابلو هم ندارم و این یعنی تابلو همان کاری را کرده که باید میکرد یعنی ارتباط جان با جان.
به ایشان گفتم خب تابلو را بخرید، قیمت را پرسید و بعد گفت من از این پولها ندارم. گفتم قسطی چطور؟ با هر شرایطی که شما میخواهید؟ اینطور شد که آن مرد، تابلو را به صورت قسطی خریداری کرد و همان فرد، مشتری ثابت گالری گلستان شد به طوری که سالی یکی یا دو بار از ما خرید میکند.
انقلاب اسلامی بسیاری از معیارها را دگرگون کرد. بعضی آدمها ناگهان پولدار شدند و از محلههای سنتی به خانههای بزرگ شمال شهر آمدند. بسیاری از آن افراد میدانستند که نمیدانند و این خیلی خوب بود چرا که دیوارهای خانههای بزرگ آنها باید تزیین میشد اما خودشان نمیدانستند چطور این کار را انجام دهند، پس به دکوراتورها روی آوردند به طوری که در برههای از زمان کار دکوراتورها بسیار رونق گرفت. روزی یکی از همین دکوراتورها به گالری ما آمد و 15 تابلوی بزرگ آبستره مدرن با رنگها تند، خریداری کرد و قرار شد فردای همان روز صاحب اصلی بیاید و تابلوها را ببرد. فردای آن روز من 15 تابلو را روی زمین گالری چیدم. آن آقا آمد و به تابلوها خیره شد و گفت من هیچ چیز از این کارها سرم نمیشود و هیچ چیز از آنها نمیفهمم اما با جان و دل بابتشان پول میدهم و آنها را میخرم تا شاید روزی بچههای من بفهمند یعنی خودش نمیداند و میداند که نمیداند اما میخواهده که بچههایش بدانند. این به نظر من یعنی تحول یعنی ارتقای فرهنگی یعنی یکی از نتایج خوب یک تحول اجتماعی.
* وقتی یک دامدار آثار هنری خریداری میکند!
تابستان سال 87 در گالری گلستان نمایشگاهی به نام 100 اثر از 100 هنرمند داشتیم که نمایشگاه شلوغی بود. آقایی آمد و گفت که دامدار هست و میخواهد بخشی از پولاش را صرف خرید اثر هنری کند و از من خواست کمکاش کنم و من هم قبول کردم. اینجاست که گالریدار باید حواساش را جمع کند که از اعتماد و سادگی و صمیمیت طرف مقابل سوءاستفاده نکند و این اعتماد حفظ شده و استمرار یابد. این مرحله، مرحله بسیار ظریف و حساسی است، بالاخره این آقا تعدادی از کارها را انتخاب کرد و از بنده نظر خواست، من هم آن چند تایی را که ارزانتر بودند را انتخاب کردم. آن آقا گفت که شما به ضرر خود کار میکنید و من گفتم به نفع شما کار میکنم. اعتماد بیشتر شد و در آن بعدازظهر آن آقا بیش از 20 میلیون از ما خرید کرد و فردای آن روز دامدار دیگری را آورد که ایشان هم همین حدود از ما خرید کردند. برای من مهم این بود که آنها میخواستند با پولشان هنر بخرند که این بسیار عالی بود، نه به خاطر پول، بدینخاطر که آنها وارد جرگه هنری میشوند، حیطه لذتبخشی که هیچوقت در آن نبودهاند.
* وظیفه بخش خصوصی و دولتی بالابردن سطح فرهنگ و هنر مملکت است
تمام این ارتباطها یعنی کمک به اقتصاد هنر و ارتقای هنر، اتفاق ناخوشایندی که در برخی مراکز فرهنگی و هنری وابسته به ارگانهای دولتی در حال وقوع است این است که خطمشی خاصی را دنبال نمیکنند و هدف آنها از نمایشگاههایی که برگزار میکنند، مشخص نیست و نحوه ارایه آثارشان هم بسیار ضعیف است و این به فضای هنری کشور لطمه وارد میکند. بخش دولتی و بخش خصوصی که ما باشیم باید دست در دست هم دهیم و هماهنگ کار کنیم و بدانیم که نیت ما تنها بالابردن سطح فرهنگ و هنر مملکت است و خلاصه اینکه باید از خود نام نیک بر جای بگذاریم.
اخیرا در نمایشگاههای بینالمللی فروش بسیار خوبی داشتهایم بخصوص در حراج کریستی دبی که البته این فروشهای فوقالعاده هم میتواند پیامد مثبت داشته باشد و هم پیامد منفی. آیا هنرمندی که در کریستی کارش را 400 هزار دلار فروخته است، توقع دارد که در تهران نیز کارش را 400 هزار دلار بخرند؟ این اتفاق بسیار مبارکی است که نقاشان و گالریدارهای ما در سطح جهان مطرح شدهاند و فروشهای فوقالعادهای داشتهاند اما این جریان نیاز مبرم به هدایت و رهبری دارد وگرنه سقوط خواهیم کرد.
بنده به عنوان یک آدم دلسوز در حوزه تجسمی، هشدار میدهم که بعد از چنین موفقیتهایی باید حواسمان بسیار جمع باشد هم حواس گالریدارها جهت هدایت و رهبری این جریان و هم حواس نقاشان ما.
* توجه ویژه ارشاد به ارائه مجوز تاسیس نگارخانه
نکته دیگری که لازم است به آن اشاره کنم نحوه دادن مجوز به گالریها از سوی وزارت ارشاد میباشد که باید با دقت و وسواس بیشتری صورت پذیرد. از آنجایی که گالریدار باید هنر بداند، فرهنگ بداند و بتواند جوابگوی مخاطب باشد و اینکه گالریداری شغل بسیار محترم و مشکلی است، نباید به هر کسی که مدرکی داشت و اتاقی که بشود چیزهایی به آن آویخت مجوز گالری داده شود. بسیار خوب است که ما گالریهای زیادی داشته باشیم اما مسئولان این را بدانند که گالریدار بد به فضای هنری کشور لطمه وارد میکند.
پایان پیام/
نظر شما