اسراف از نوع جدید!

اگر در حوزه مسئولیت شما، نیروهایى باشند که با وجود توانمندى‏هایشان، نیرو و فکر آنان هدر مى‏رود، آیا این بیشتر اسراف است یا روشن بودن یک لامپ اضافى و چکه کردن یک شیر آب؟

خبرگزاری شبستان: برخى دچار «ریخت و پاش» در نیروهاى انسانى‏اند؛ نوعى ولخرجى و اسراف از نوع جدید!

ضایعات انسانى، زیانبارتر از ضایعات امکانات مادى و اسراف در نان و هدر دادن ابزار و وسایل است و غیر قابل جبران‏تر و مسئله هم به مشکل مدیریتى برمى‏گردد.

توضیح: گاهى کارهایى بر دوش افرادى گذاشته مى‏شود که متناسب با کارآیى آنان نیست؛ یعنى یا کمتر است یا سنگین‏تر.

گاهى کارها براساس «لیاقت»ها و «استعداد»ها به اشخاص سپرده نمى‏شود. خیلى‏ها آن جا که باید باشند، نیستند یا اگر در جاهایى هستند، در خور آنان نیست.

اگر در حوزه مسئولیت شما، نیروهایى باشند که با وجود توانمندى‏هایشان، نیرو و فکر آنان هدر مى‏رود، آیا این بیشتر اسراف است یا روشن بودن یک لامپ اضافى و چکه کردن یک شیر آب؟

کسى که مى‏تواند یک کارخانه را بچرخاند، اگر به مدیریت یک کارگاه کوچک گمارده شود، اسراف نیست؟

آیا بکارگیرى نیروها در راستاى رفع نیازهاست؟ مگر نه این که از اصول مهم مدیریت، یکى شناخت نیرو، یکى شناخت نیاز و سرانجام به کارگیرى نیروها در مسیر رفع نیازهاست؟ آیا اگر مدیرى نخواست یا نتوانست چنین برنامه‏ریزى و تدبیر و تمهیدى به کار گیرد، دچار نوعى اسراف و ولخرجى در استفاده از استعدادها نشده است؟

اسراف همیشه در غذاى آشپزخانه، سوخت اتومبیل، آب آشامیدنى، مهمات جبهه، کاغذ و لوازم‏التحریر، کفش، جوراب و لباس نیست.

اسراف در وقت هم نکوهیده است.

هدر دادن استعداد یک نیرو، هم ولخرجى است.

از دست‌دادن فرصت‏هاى کار، بى‏برنامه‏گى در امور و هزینه‏ها، مسئولیت دادن به کسانى که لیاقت و توان ندارند. بیکار ماندن کسانى که مى‏توانند در چرخه کار و تولید قرار گیرند، سرگردانى و بلاتکلیفى و امروز و فردا کردن‏ها و تأخیرهاى بى جا فقط به خاطر یک امضاء، سپرى شدنِ بارى به هر جهت عمر و... اینها همه نوعى «اسراف» است.

آنان که دل سوز بیت‏المال مى‏باشند، نیروى انسانى، وقت، تجربه و گذشت زمان را هم بخشى از بیت‏المال و ثروت‏هاى ملى بشمارند که ریخت و پاش و عاطل و باطل ماندن آنها هم نارواست.

آیا تنها بسنده کردن به یک حیف، افسوس و کاش در پایان کار و نهایت ضایعات و بى‏برنامگى‏ها، کافى است؟
به عبارت دیگر، در میدان کار و تلاش، براى هر کس در هر حد و اندازه‏اى که فراهم است، اگر به اندازه ظرفیت، توان، پتانسیل و زمینه‏هاى موجود کار نشود، هم ناسپاسى و کفران نعمت است (که طبق سنت الهى، زمینه از دست رفتن نعمت مى‏شود)، هم نوعى اسراف و تبذیر است (که خداوند مسرفان را دوست ندارد) و هم بى‏توجهى به روز حساب است؛ چه در محاکمه وجدان، چه در دید و داورى مردم و چه در روز جزا که سر و کار همگان با داور حکیم و عادل و خبیرى همچون اللَّه است.

پس مدیریت، تنها در افزایش محصول و تولید و سود نیست، بلکه استفاده بهینه از نیرو، استعداد و عنصر زمان هم بخشى از آن است. هدر رفتن وقت‏ها و ضایع شدن نیروها را جدى بگیریم.

از حیات تا حیاط

وقتی همت‌ها کوچک می‌شود، هدف‌ها تنزل می‌کند و چشم‌اندازها هم محدود می‌گردد.

همیشه چنین است که چیزی انسان را از چیز دیگر غافل می‌کند و سرگرم‌شدن به مسئله‌ای انسان را از مسایل دیگر باز می‌دارد و به عبارت دیگر چیزی فدای چیز دیگری می‌شود. اگر آن چیز فدا شده قربانی موضوع و مسئله و خواسته بهتر و بزرگ‌تر می‌شود، عیبی ندارد ولی اگر طلا، فدای نقره شود، اگر آینده فدای حالا شود، اگر روح قربانی لذت جسم گردد، اگر آخرت فدای لذت دنیا شود اگر خواسته خدا فدای امیال خود شود، این یک خسارت است و باید جلوی آن را گرفت.

نباید خانه‌سازی، ما را از خودسازی غافل کند.

نباید رسیدگی به وضع زندگی موجب دور شدن از هدف زندگی شود. آبادی دنیا، نباید سبب خرابی آخرت ما شود.

وسعت‌بخشیدن به حیاط نباید ما را به تنگنای حیات گرفتار سازد و پیوند معنوی ما از خدا جدا شود و فطرت ما از عترت فاصله بگیرد و زندگی‌ها و عمرها، پایگاه شیطان و جولانگاه ابلیس گردد.

اینها گوشه‌ای از نبایدهای زیادی است که باید مواظب باشیم مثل موریانه ما را از درون نپوساند و مثل خوره به جان ما نیفتد و ایمان‌مان را نخورد.

به یادآوردن اهداف و آرمان‌های بلند ما را از این آفت حفظ می‌کند.

توجه همیشگی به معیارها و الگوها تا حدی این غفلت را از ما دور می‌سازد.

ما هنوز هم در حال نبردیم.

خاکریزهای جبهه جهاد با نفس همچنان برپاست.

پشت این خاکریزها باید موضع بگیریم تا از ترکش‌های غفلت، دنیاگرایی، ریاست‌طلبی، غرور، نسیان، طغیان، بی‌خیالی و بی‌تعهدی مصون بمانیم.

هنوز هم وضعیت، آماده‌باش صددرصد است.

ما به حیاط نیازمندتریم یا به حیات؟

انباشتن و افزودن ثروت مهم‌تر است یا ذخیره‌سازی عمل صالح؟

یکی از الگوهایی که همواره باید از او یاد کنیم، امام راحل است؛ با ویژگی‌های برجسته‌ای که هر کدام یک سرمشق است، برای ما که می‌خواهیم مشی زندگی و راه مسلمانی را از او بیاموزیم و رهرو راه امام باشیم.

امام اسلام را بر هر چیز مقدم می‌داشت؛

عمل به وظیفه و ادای تکلیف برایش مهم‌تر از هر چیز بود؛

موضع‌گیری‌هایش همه در چهارچوب ضوابط شرع بود؛

در اوج عظمت سادگی را رها نکرد و چرب و شیرین دنیا او را نفریفت؛

در نهایت قدرت، حق را فراموش نکرد و قدرت را دست‌مایه منفعت قرار نداد؛

در اوج محبوبیت، دچار غرور نشد و خود را نباخت؛

عشق به مردم و مستضعفان و محرومان با دل و جان‌اش عجین بود.

او رهبر یک انقلاب بزرگ و پیشوای یک امت بود ولی خود را خادم مردم می‌دانست؛

در مبارزات اتکا به خدا داشت و از در افتادن با قدرت‌های بزرگ هراس نداشت چون به قدرت بزرگ‌تر یعنی خدای سبحان متکی بود.

اخلاص، رنگ ماندگار حرف‌ها و عمل‌های امام بود؛

خود را برای مکتب می‌خواست و نه دین و مکتب را برای خود؛

و خیلی ویژگی‌های بارز دیگری که در پرونده نورانی عمر هشتاد ساله و پربرکت او منعکس است.

این الگو را همه دیده‌ایم و با آن آشناییم.

ادعای حرکت در خط امام هم داریم و خود را پیمان بسته با راه امام و آرمان‌های او می‌دانیم و می‌گوییم بی تو پیمان نشکستیم، خدا می‌داند.

هرگز مباد که میان راه و رونده فاصله بیفتد و هرگز مباد که شباهت میان رهبر و رهرو از میان برود.

 

بنابراین گزارش کتاب "آدم ها و جاها" دومین کتاب از مجموعه کتاب آیینه می باشد که به قلم جواد محدثی به رشته تحریر در آمده است. از جمله مباحث پرداخته شده در این کتاب می توان به منکرهای معروف نما، حرف های کهنه اما همیشه تازه، درد و درمان، ما و انقلاب، جلوه هایی از مهر ورزی و تو قرآن مجسم بودی اشاره کرد.

 

پایان پیام/

 


 

کد خبر 304292

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha